ي
محمد ايماني
«قدرتمندي و پيشرفت» در دنيايي انباشته از رقابت، دلمشغولي بسياري از ملتهاست. ملت رشيد ما از اين دلمشغولي استثنا نيست؛ بهويژه اينکه در تاريخ خود، همواره با دشمنان اين اقتدار و پيشرفت درگير بوده است. «ايران قوي»، شعار مورد اتفاق ملي است، فارغ از اينکه افراد داراي کدام گرايش سياسي و فکري باشند. اما با کدام راهبرد ميشود ايران را قدرتمندتر، پيشرفتهتر و آسيبناپذيرتر کرد؟
«اقتدار و پيشرفت»، عاريهگرفتني يا خريدني - مثلا در فرآيند مذاکره- نيست. بله مذاکره هم، ميتواند يکي از ابزارهاي مورد استفاده در اين مسير باشد. اما پايه و مايه اقتدار و پيشرفت را نه ميشود خريد و وارد کرد، و نه به سوداي کسب منفعتي کوتاه، در بازار ديپلماسي و مذاکره فروخت. نگاه کوتهبينانه به اين واقعيت بود که موجب شد دکتر محمد مصدق در بحبوحه نهضت ملي شدن نفت، تصور کند ميتوان به واسطه مذاکره با دولت آمريکا، نفت ايران را از دستدرازي انگليس مصون داشت. سرنگوني او با کودتاي آمريکا، سندي غيرقابل خدشه در تاريخ پرعبرت ماست؛ اما شگفت اينکه با وجود دلالتهاي روشن ماجرا، برخي سياسيون حاضر در دوره جمهوري اسلامي، تصور يا تلقين کردند که براي پيشرفت و اقتدار يا رفع موانع آن، بايد سراغ مذاکره و معامله با آمريکا رفت و بلکه حتي از توانمندي دفاعي و اقتدار منطقهاي کوتاه آمد.
اما پيشرفت، موضوعي درونزا براي هر ملتي است. و لازمه و ضمانت آن، قوي شدن است. با اين منطق، بايد منابع اقتدار و پيشرفت را در داخل توليد کرد و آنگاه با دست پر، وارد عرصه پررقابت جهاني شد. آنجا که پاي خط قرمزهاي امنيت و منافع ملي در ميان است، بايد قدرت داشت تا بتوان مقاومت کرد. اما حتي اگر عرصه - به غلط- صرفا در شکل و شمايل يک بازار بزرگ براي مذاکره و معامله ديده شود، حتي در اين صورت هم بايد منابع قدرت و ثروت توليد و تدارک شده باشد؛ و گرنه خريدار آسوپاس را دست مياندازند، يا مالالتجارهاي را که به اضطرار براي فروش آورده، مفت ميخرند و نيازمنديهايش را به او گران ميفروشند. از اينها فراتر، دارايي کساني که فقط گردن کج و زبان عجز و التماس داشته باشند، دستخوش طمع و زورگيري ميشود.
مسير کشور ما در زمينه «اقتدار و پيشرفت»، به برکت انقلاب اسلامي، مسيري رو به جلو بوده و البته در اين مسير، هر چند به موفقيتهاي خيرهکننده جهاني دست يافتهايم، گاه با دستاندازها و چالشهايي روبهرو شدهايم. اگر سنگاندازي دشمنان در اين مسير طبيعي باشد، قصور و تقصيرهاي داخلي پذيرفتني نيست. کشور ما بهويژه طي دو دهه اخير، با دو موج قوي قرين شد. اولي، حرکت پيشرفت که تا سالهاي 88 و 90 سير صعودي پيدا کرد؛ و دومي، موج فشار سياسي و اقتصادي معارض از خارج و داخل، که در قالب فتنه و آشوب سياسي، و تحريمهاي فلجکننده (فشار حداکثري) پديدار شد. موج دوم، ساخته شد تا ترمز حرکت شتابان پيشرفت و اقتدار ايران را بکشد. درد بيدرمان آمريکا و اسرائيل و برخي رژيمهاي اروپايي، پيشرفت شتابان ايران در حوزههاي مختلف علوم و فنون و قدرت بود. چنانکه نتانياهو مقارن فتنه 88 در پارلمان رژيم صهيونيستي گفت «برنامه هستهاي ايران با سرعت قطار تندرو پيش ميتازد و ما مانند خودروي قراضه ميخواهيم خود را به آن برسانيم و مهار کنيم». يا «هرتسل هالوي» (فرمانده رکن اطلاعات در ستاد ارتش اسرائيل) آبان 94 اذعان کرد: «از ابتداي انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمي داشتهايم اما رشد ايران 20 برابر شده. آنها به برتري فني نزديک ميشوند. جنگ واقعي در آينده نيست؛ همين حالا جريان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پيش، براي ما بسيار پُرهزينه خواهد بود». از اين دست اعترافات لابهلاي اظهارات مقامات آمريکايي و اروپايي هم فراوان است.
هنگامي که پروژه براندازانه فتنه 88 - با سرمايهگذاري 20 ساله- شکست خورد، مقامات آمريکايي بر اساس م برخي دستاندرکاران فتنه سبز، تصميم گرفتند تحريمها را به شکل جديتر از گذشته وارد معادلات مواجهه با ايران کنند و اينبار مشخصا معيشت مردم را هدف بگيرند. وقتي اين پروژه با برخي انحرافات در راس دولت مستقر (دولت دهم) در هم آميخت، فشار اقتصادي را موثر کرد و زبان سياستبازاني را گشود که بهخاطر سوابق سوءمديريت، در انتخابات 84 و 88 توسط مردم کنار زده شده بودند، اما حالا ادعا ميکردند کليد مشکلات اقتصادي در لوزان و وين و ژنو و نيويورک و در مذاکره از موضع پايين با آمريکا و غرب است. خسارتهاي اقتصادي، سياسي و امنيتي هشت سال بعدي، نتيجه همرساني و همپوشاني دو طيف انحراف و فتنه است. آقاي جعفر فرجي فرماندار شهرري در دولت دهم که سِمَت قائممقامي ستاد انتخاباتي رئيسجمهور وقت در سال 88 را هم برعهده داشته، 3 اسفند 1396 در پاسخ برخي ژستهاي اپوزيسيونمآبانه رئيس دولت دهم، خاطره تلخي را بازگو ميکند:
«چند روز بعد از جريان خانهنشيني، بنده براي سفر استاني دولت مجبور شدم به جلسهاي با آقاي «ب» [معاون اجرايي رئيسجمهور] بروم. تنها جلسهاي که با ايشان داشتم، تلخترين جلسه آن دوره عمرم شد. او که ارتباط بنده را با جريان ستادهاي مردمي در سراسر کشور و بچههاي انقلابي ميدانست، پرسيد بچهها نظرشان نسبت به قضيه خانهنشيني چيست؟ توضيح دادم که رئيس دولت در پازل دشمنانش حرکت کرد و هر عاقلي، اين را ميفهمد. او که عصباني شده بود، گفت پنج شش سال است که شبانهروز در کشور مثل. کار ميکنيم و آقايان [.] و [.] ميروند پزش را جلوي مردم ميدهند و پشتسر، ما را ميکوبند. اشکالي ندارد ما هم از فردا کار نميکنيم. بله از فردا کار نميکنيم که معلوم بشود فقط ما هستيم که ميتوانيم کشور را بگردانيم. ببينيم در سخنرانيهايشان چه دارند به مردم بگويند و آنوقت به دست و پايمان ميافتند. با دو تن از رفقا رفته بوديم؛ موقع برگشتن بغض گلويمان را گرفته بود. ما فکر ميکرديم حرفي زد و تمام شد. اما حرف او، عليرغم باورمان اجرايي شد، دو سال رئيسجمهور و معاونين و مسئولدفترش، کشور را رها کردند. آن هم در اوج تحريمها. اين را از جدول جلسات رئيسجمهور که جايش معاون اول ميرفت و کاهش حجم تصميم، اقدام و برنامهها و سفرها و ازهمگسيختگي کارها ميشد فهميد. وضعيت اقتصادي و اجتماعي سياسي کشور محصول همان دو سال تعلل ارادي است که آقاي «ب» آن روز وعدهاش را داد».
اين جفا در حق مردم، موجب روي کار آمدن کساني شد که راه پيشرفت و گشايش اقتصادي را در واگذاري امتياز و نرم کردن دل دشمن ميدانستند؛ اما هم چوب حراج به برنامه هستهاي زدند و هم رکود تورمي تلخي برجاي گذاشتند که طبق آمار، در 25 سال گذشته (دولت مرحوم هاشمي و اتفاقات سال 74) بيسابقه است. يک دهه پرفراز و نشيب و پر از عبرت بر کشور ما رفت. آنجا که مديران ما، مسئولانه و هوشيارانه وارد ميدان شدند، موفقيتهاي بزرگ رقم خورد و هرجا که «غفلت، منيت، قبيلهگرايي، جاهطلبي و غرور، اشرافيت و تمايزطلبي، يا نفوذزدگي» با نقشه دشمن در هم آميخت، موجب شد نقشه اقتدار و پيشرفت به حاشيه بيفتد. راهبرد «ايران قوي»، نقشه راه پيشرفت است. حرکت بر مبناي اين نقشه راه، مديران تازهنفسي را ميطلبد که دستگاه اجرايي را سکانداري کنند.
بيانات نوروزي رهبر انقلاب، نقشه راه کشور در پسِ يک دهه پرماجرا و سرشار از درس است؛ از جمله اين فرازها: «اقتصاد ما با ظرفيّتها و قابليّتهايي که دارد، ميتواند يکي از شکوفاترين اقتصادهاي منطقه و دنيا باشد. شرطش اين است که يک مديريّت قوي وجود داشته باشد. کارشناسان بانک جهاني ميگويند که اقتصاد ايران در ميان اقتصادهاي برتر دنيا در رتبه هجدهم است؛ از 200 و خُردهاي کشورِ دنيا. آنها ميگويند اگر از ظرفيّتهاي استفاده نشده استفاده بشود، اقتصاد ايران، شش رتبه بالاتر ميآيد و به رتبه دوازدهم ميرسد. کشوري با اين خصوصيّات، اگر يک برنامهريزي درست اقتصادي داشته باشد و يک مديريّت قوي هم بالاسرش باشد، که اين مديريّت - که من حالا بعد در مسئله انتخابات اشاره خواهم کرد- البتّه بايد قوي و قادر بر حلّ مسائل باشد، مردمي بايد باشد، ضدّ فساد بايد باشد، ميتواند به يک کشور پيشرفته اقتصادي تبديل بشود و ديگر هيچگونه ابزار تحريم در او اثر نکند. توصيه مؤکّد ما به مسئولان عزيز کشورمان - چه مسئولاني که الان سر کار هستند، چه آنهايي که بعداً خواهند آمد- اين است که مسئله اقتصاد کشور را به رفع تحريم گره نزنند. اقتصاد کشور را معطّل و پا در هوا در انتظار تصميمگيري ديگران قرار ندهند انتخابات در واقع يک نوسازي در کشور است؛ وقتي انتخابات انجام ميگيرد يعني يک افراد تازهنَفَسي وارد ميدان ميشوند، و در دستگاه اجراي کشور يک نوسازياي بهوجود ميآيد. يک مجموعه تازهنَفَس و پُرانگيزه وارد کار ميشوند، و اين براي کشور خيلي چيز مبارک و خوبي است. کشور و ملّتي که ميبيند دشمنيهاي دشمنان و زيادهخواهان و مستکبران را، راهکار و علاجش اين است که خودش را قوي کند. اين قوّت کشور و «ايران قوي» يک شعار عمومي است، اين را همه قبول دارند. اين قوّت را چه کسي به ايران ميبخشد؟ ملّت؛ ملّت هستند که اين قوّت را به کشور ميبخشند و حضور ملّت و مشارکتشان هم مسلّماً در اين قوّت ملّي تأثير دارد رياستجمهوري خيلي مسئله مهمّي است؛ مهمترين و مؤثّرترين مديريّت کشور، رياستجمهوري است. هر کسي که بهدنبال سعادت کشور است يک چنين رئيسجمهوري ميخواهد: داراي مديريّت و کفايت مديريّت. باايمان؛ آدم بيايمان کشور را، منافع کشور را، مردم را يک وقتي ميفروشد. عدالتخواه، ضدّ فساد. داراي عملکرد انقلابي و جهادي. به توانمنديهاي داخل معتقد باشد».
اکنون وقت آن است که مردم از خود بپرسند شومن ميخواهند يا مدير؟ پاسخگو و بدهکار مردم، يا طلبکار و پشتهمانداز؟ تعبير شومن، اظهارات سازنده فيلم تبليغاتي يکي از نامزدها در سال 92 است که بعدها گفت «متنهاي سخنراني آقاي [.] در سال 92 را من نوشتم. 27-28 جمله طراحيشده بود که قرار بود او بگويد. مثلاً «هم چرخ سانتريفيوژها بايد بچرخد، هم چرخ زندگي مردم». در گفتوگوي شبکه دو بنا اين بود که هرچه مجري ميگويد، رها کنيم و به تلويزيون حمله کنيم. روزبهروز با سيطره رسانهها، آدمهايي انتخاب ميشوند که به شومن و بازيگر نزديکترند تا سياستمدار». تورمهاي ششصد تا هشتصد درصدي ظرف هفت هشت سال، يکي از نتايج اين اتفاق تلخ است. مديريت فشل و پشتهماندازي که حالا ميگويد چند سال زمان ميبرد تا اقتصاد کشور را به شرايط سال 90 يا 92 برگرداند!
بسمه تعالي رؤساي جمهوري آمريکا مثل هم خواب ميبينند(يادداشت روز)
بسمه تعالي آدرس غلط بعد از غرق مصنوعي! (نکته) غرق مصنوعي -wa
بسمه تعالي: ايران قوي؛ انتخابات 1400 و درسهاي دهه 90(يادداشت روز
بسمه تعالي:پاي درس پاسداري و معادلهنگاري (يادداشت روز) 1- دشمني
بسمه تعالي:پاي درس پاسداري و معادلهنگاري (يادداشت روز) 1- دشمني
کشور ,يک ,سال ,هم ,پيشرفت ,يا ,است که ,را به ,کشور را ,در اين ,اين قوّت
درباره این سایت